کلمات و اصطلاحات مربوط به پول money در آیلتس
tatschool.ir/education/money-terms-ielts/
writing9.com/text/62f34159a70b55001806cb3a-some-say-that-the-most-important-thing-about-being-rich
اصطلاحات پول در انگلیسی
درست است که یادگیری اصطلاحات مختلف زبان انگلیسی برای تسلط بر این زبان ضروری است، اما اصطلاحات مربوط به پول از اهمیت ویژهای برخوردارند. چرا که پول an integral part of our daily lives است و در بسیاری از تعاملات و مکالمات روزمره ما نقشی اساسی دارد.
در این بخش، به بررسی تعدادی از اصطلاحات رایج پول در زبان انگلیسی میپردازیم که به شما در درک بهتر مکالمات و متون مربوط به مسائل مالی کمک خواهد کرد.
1. درآمد (Income):
- disposable income: درآمد خالص، پولی که پس از کسر مالیات و سایر هزینهها برای فرد باقی میماند.
- source of income: منبع درآمد، هر چیزی که از آن پول به دست میآید (مانند حقوق، شغل، سرمایهگذاری و غیره).
مثال:
- Since they don't have any children and their rent is very cheap, they have a lot of disposable income. (از آنجایی که آنها فرزندی ندارند و اجاره آنها بسیار کم است، درآمد خالص بالایی دارند.)
- Edward does not have any other source of income apart from his job. (ادوارد به غیر از شغلش منبع درآمد دیگری ندارد.)
2. هزینه و مخارج (Cost & Expenses):
- conspicuous consumption: ولخرجی متظاهرانه، خرید چیزهای گران قیمت برای نشان دادن ثروت به دیگران.
- levy a tax on: وضع مالیات بر، درخواست رسمی پرداخت مالیات از چیزی.
- be economical: باصرفه/ مقتصد بودن، پول را عاقلانه خرج کردن و از اسراف پرهیز کردن.
- be cost-effective: مقرون به صرفه بودن، تناسب بین هزینه و فایده را داشتن.
- scrimp and save to do sth.: قناعت و صرفه جویی برای انجام کاری، پول را برای رسیدن به هدف خاصی پس انداز کردن.
- make ends meet: تامین مخارج زندگی/ دخل و خرج را با هم جور در آوردن، به اندازه کافی پول برای گذران زندگی داشتن.
- the cost of living: هزینه زندگی، متوسط هزینه برای نیازهای اولیه زندگی (مانند غذا، مسکن و پوشاک).
مثال:
- Many people believe that conspicuous consumption is an antisocial behaviour. (بسیاری از مردم بر این باورند که ولخرجی متظاهرانه یک رفتار ضد اجتماعی است.)
- A new tax has been levied on cigarettes. (مالیات جدیدی بر سیگار وضع شده است.)
- A small family car is more economical than a large car. (یک ماشین خانوادگی کوچک باصرفه تر از یک ماشین بزرگ است.)
- We need a cost-effective solution to the problem. (ما به یک راه حل مقرون به صرفه برای این مشکل نیاز داریم.)
- They had to scrimp and save to pay for the holiday. (آنها مجبور بودند برای پرداخت هزینه های تعطیلات، قناعت و صرفه جویی کنند.)
- If you are a student planning on moving to London, one important consideration will be the cost of living there. (اگر دانشجویی هستید که قصد مهاجرت به لندن را دارید، یکی از موارد مهم هزینه زندگی در آنجا خواهد بود.)
3. پول و ثروت (Money & Wealth):
- belong to sb.: متعلق بودن به کسی، تحت مالکیت کسی بودن.
- be broke: ورشکسته شدن، کاملاً بدون پول بودن.
- abject poverty: فقر مطلق، extreme poverty.
مثال:
- If you take things belonging to the company without permission you will face disciplinary action. (اگر چیزهای متعلق به شرکت را بدون اجازه بردارید با برخورد انضباطی روبرو خواهید شد.)
- I'm always broke by the end of the month. (من همیشه آخر ماه ورشکسته هستم.)
- Over a billion people are still living in abject poverty and each year, over six million children die as a result of malnutrition. (بیش از یک میلیارد نفر هنوز در فقر مطلق زندگی می کنند و سالانه بیش از شش میلیون کودک در نتیجه سوء تغذیه جان خود را از دست می دهند.)
کلمات بیشتر:
استاندارد زندگی:
- standard of living: نوع زندگی که یک فرد یا جامعه دارد.
- EXP: Britain has a varied standard of living, from the very affordable to the really expensive. (در بریتانیا استانداردهای زندگی از بسیار ارزان تا خیلی گران متغیر است.)
رسید:
- receipt: سندی که از شخصی دریافت میکنید و نشان میدهد که به او پول دادهاید.
- EXP: If you return unwanted shoes straightaway, with a receipt, the shop will probably give you a refund. (اگر فوراً کفشهای مورد نظر را با رسید برگردانید، احتمالاً فروشگاه مبلغ پرداخت شده را به شما پس خواهد داد.)
هزینه:
- cost sb. a fortune: قیمت بسیار بالایی داشتن.
- be too expensive: خیلی گران بودن.
- EXP: A tank of petrol can cost you a fortune these days. (این روزها یک باک بنزین میتواند برای شما قیمت بسیار بالایی داشته باشد.)
- The bill for… is exorbitant: هزینه گزافی داشتن.
- EXP: The bill for dinner in that restaurant is exorbitant. (خوردن شام در آن رستوران هزینه گزافی دارد.)
- prohibitively high prices: قیمتهای سرسامآور.
- EXP: Apart from the prohibitively high medicine prices, the cost of maintaining medical equipment is rising as well. (جدا از قیمت سرسامآور دارو، هزینه نگهداری از تجهیزات پزشکی نیز در حال افزایش است.)
رایگان:
- be free of charge: رایگان بودن.
- EXP: You can buy two and pay for just one — the other is free of charge. (میتوانید دو تا بخرید و فقط پول یکی را بپردازید – دیگری رایگان است.)
پولدار شدن:
- make a fortune: پولدار شدن.
- EXP: Even if you don’t make a fortune from this herb, there are few sights more attractive than a field of purple coneflowers (Cambridge IELTS 8). (حتی اگر از طریق این گیاه پولدار نشوید، مناظر معدودی جذابتر از مزرعه گلهای مخروطی بنفش هستند (کمبریج آیلتس 8).)
ثروت:
- the haves and the have-nots: اغنیا و فقرا، دارا و ندار.
- EXP: Unfortunately, the gap between the haves and the have-nots has been widening. (متأسفانه شکاف بین اغنیا و فقرا بیشتر شده است.)
- accumulate wealth: انباشتن ثروت.
- EXP: Benjamin accumulated much of his wealth through real estate investment. (بنیامین بخش عمدهای از ثروت خود را از طریق سرمایهگذاری در املاک و مستغلات انباشته کرد.)
نشان تشخص:
- a status symbol: نشان تشخص، نماد منزلت.
- EXP: Green cars are considered status symbols these days. (خودروهای سبز (دوستدار محیط زیست) این روزها به عنوان نشان تشخص در نظر گرفته میشوند.)
کالاهای لوکس:
- luxury goods: کالاهای لوکس.
- EXP: Expensive clothes and accessories are considered luxury goods. (لباسها و لوازم جانبی گرانقیمت جزو کالاهای لوکس محسوب میشوند.)
کالا:
- commodity: کالا.
- EXP: Fish were a vital commodity in growing towns and cities, where food supplies were a constant concern. (ماهی یک کالای حیاتی در شهرها و شهرستانهای در حال رشد بود، جایی که تامین مواد غذایی یک دغدغه دائمی بود. (کمبریج آیلتس 8).)
حریص بودن:
- be acquisitive: حریص بودن.
- EXP: She’s an acquisitive person, always wanting to gain and possess new things. (او فردی حریص است که همیشه میخواهد چیزهای جدیدی را به دست آورد و داشته باشد.)
تکبر:
- Vanity: تکبر/ خودبینی.
- EXP: Reece wants the job purely for the reason of vanity. (ریس این شغل را صرفاً به دلیل تکبر میخواهد.)
https://mary20222.monoblog.ir/post-139.html
https://golmakani202.farsiblog.com/1403/01/20/%DA%A9%D9%84%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D8%B5%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%B7-%D8%A8%D9%87-%D9%BE%D9%88%D9%84-money-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D9%84%D8%AA%D8%B3/
http://tatschool.blogfa.com/post/184
https://ielts-modern.yektablog.net/Post/119/Words-and-terms-related-to-money-in-IELTS.html
https://t.me/c/2016692579/69
https://ble.ir/tat_school/9095760479277092/1712856431516
روبیکا
https://mastodon.social/@tatschool/112253756850237894
https://go-ahead.farsiblog.net/Post/32/Words-and-terms-related-to-money-in-IELTS.html
https://about-all.blog.ir/1403/01/20/%DA%A9%D9%84%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D8%B5%D8%B7%D9%84%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%B1%D8%A8%D9%88%D8%B7-%D8%A8%D9%87-%D9%BE%D9%88%D9%84-money-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D9%84%D8%AA%D8%B3
- ۰۳/۰۲/۱۵